حکم محکومیت مردی که به قتل ویکتوریا مارینووا اعتراف کرده بود، صادر شد. به اعتقاد دادگاه، قتل خانم مارینووا انگیزه جنسی داشته است.
خبرنگار بلغاری چند روز پیش از مرگش در باره فساد اداری در بلغارستان گزارش داده بود.
عکسی از ویکتوریا مارینووا و دفترچهای برای نوشتن تسلیت شرکتکنندگان در مراسم خاکسپاری پیکر خبرنگار بلغاری
روز گذشته دادگاه شهر روسه، بلغارستان، سورین ک. را به جرم جنسی و قتل ویکتوریا مارینووا، خبرنگار بلغاری، به ۳۰ سال زندان محکوم کرد.
به طور معمول برای این گونه جنایات حکم حبس ابد صادر میشود اما چون قاتل هنگام قتل ۲۰ ساله بوده به 30 تقلیل یافته است. روز ششم اکتبر ۲۰۱۸ خانم مارینووا که برای دویدن به پارک نزدیک خانهاش در شهر روسه رفته بود به قتل رسید. جسدش در همان پارک پیدا شده بود.
قاتل پس از انجام جنایت به آلمان گریخته بود.
بازداشت قاتل در آلمان توسط پلیس های لباس شخصی
قاتل که مردی رومانیایی با اصلیتی اوکراینی است پس از چند روز حبس به جرم خود اعتراف کرد و گفت که در روز جنایت مست بوده است. خانم مارینووا با ضربه به سر و در نهایت در اثر خفگی جان باخته بود.
انگیزه جنایت
دادستانی روسه اعلام کرده است که انگیزه این جنایت جنسی بوده و ربطی به شغل و فعالیتهای مقتول ندارد.
آخرین برنامه تلویزیونی مارینووا که چند روز پیش از قتل او پخش شد، درباره فساد مالی در بلغارستان و سوءاستفاده از کمکهای مالی اتحادیه اروپا به این کشور بود. وی در برنامهای تلویزیونی به کلاهبرداری در دستگاههای مالی اتحادیه اروپا پرداخته بود. در این رسوایی پای بسیاری از تمداران و تجار به میان کشیده شده بود.
برنامه افشاگرانه و تحقیقاتی مارینووا در تلویزیون از اهمیت ویژهای برخوردار بود، به همین دلیل احتمال میرفت که قتل او در ارتباط با فعالیتهایش برای جلوگیری از فساد اداری در بلغارستان باشد.
گفته شده این زن کاملا به سبک مافیایی و فجیع مورد قرارگرفته و به قتل رسیده بود. او سومین رومهنگاری است که ظرف یک سال گذشته در یکی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا کشته میشود.
منبع : جام نیوز
رومه ایران نوشت: دخترک پاهایش را محکم روی زمین میکوبد تا سرعت تاب را بیشتر کند. تاب دست ساز به جای حرکت رو به جلو، مثل آویزی دور خودش میچرخد. گرد و خاک بلند میشود. میگویند حرف ازدواجش که پیش میآید، خودش را میزند و به مادرش حمله میکند.
آن موقع دیگر روی تاب نشستن هم کمکی به او نمیکند. ساعتها میچرخد، بیهدف. امروز سراغ سهیلا آمدهایم با خبرهای خوش.سه هفته پیش درهمین صفحه برایتان از سهیلا نوشتم؛ دخترک 8 ساله افغان که در یکی از کورههای آجرپزی قیام دشت زندگی میکند. سهیلا وقتی 5 ساله بود، پدرش قرار ازدواجش را گذاشت.
برای نجات از یک گرفتاری بزرگ 20 میلیون شیربها گرفت و قول دخترش را داد برای زندگی با پسر یکی از بستگان. پسر 11سالهای که در همان کوره کارگری میکند. بعد از چاپ گزارش نیکوکاران پیشقدم شدند و در تماس با ما گفتند که زندگی دخترک را تغییر خواهند داد، البته میخواستند سهیلا را از نزدیک ببینند و با خانوادهاش قول و قرار بگذارند دخترک دوران کودکیاش را سپری کند، مدرسه برود و روزی عشق را تجربه کند و خودش برای زندگیاش تصمیم بگیرد.
حتماً شما هم خبر ازدواج دخترک 9ساله مشهدی را شنیدهاید با مردی که سالها از خودش بزرگتر بود. معاون دادستان مشهد مداخله کرد و در تالارعروسی جلوی این ازدواج را گرفت. نیره عابدینزاده، معاون دادستان به رسانهها گفت این اولین اقدام عملی برای پیشگیری از این نوع ازدواجها در کشوراست. او گفت این دختر 9 ساله هیچ اطلاعات عمومی نداشته، مدرسه نرفته، هیچ چیز از ازدواج نمیدانسته جز لباس عروسیاش.
گفت اگر زودتر خبردار میشد حتی نمیگذاشت وارد آرایشگاه شود. به قول او دختر نحیفی که با زور کفش پاشنه بلند کمی بزرگ جلوهاش داده بوده. آنها با مداخله اورژانس اجتماعی جلوی این اتفاق تلخ را گرفتند. او معتقد است این اتفاق برای پیشگیری از ازدواج کودکان مؤثر بوده. عابدینزاده خواست درباره این معضل اطلاعرسانی شود تا همه بدانند کودکان نباید در این سن ازدواج کنند.
حالا برگردیم به داستان سهیلا در قیامدشت، در 15 کیلومتری جاده خاوران. او هم جثهاش کوچکتر از یک دختر 8ساله است. چشمانم را میبندم و در لباس عروسی تصورش میکنم؛ چه تصویر ترسناکی. سهیلا در کنار دامادی 11ساله. لابد این تصویر همان قدر خودش را هم ترسانده. میگویند وقتی از بچهها این خبر را شنیده، کابوسی جز آن نداشته و مدام خواب آشفته میدیده و خودش را میزده.
اهالی میگویند این اطراف کم نیست از این نوع ازدواجها. دختر بچهها و پسربچههایی که در کودکی به عقد یکدیگر درمیآیند و اصلاً نمیدانند ازدواج یعنی چه؟ خیلیهایشان به بلوغ نرسیده راهی خانه بخت میشوند. خانه بخت؟ همان طور که در گزارش قبل خواندید، آن روز مادر سهیلا برایمان گفت: 20 میلیون به عنوان شیربها گرفتیم و شوهرم قولش را داد. گرفتار بودیم، بدجور گیر بودیم. ما افغانها وقتی حرف میزنیم باید رویش بایستیم. الآن پشیمانیم. مثل گروگان میماند. کاش این 20 میلیون جور بشود و پس بدهیم. کاش هرکس میتواند کمکمان کند دخترم بماند. چند روز است فهمیده و خودش را مدام میزند و میگوید نمیخواهد عروس بشود. چنان خودش را میزند، ما را میزند که میمانم چه کنم.»
گزارش چاپ شد و نیکوکاران پیشقدم شدند برای اینکه سهیلا را از این مهلکه نجات دهند.
امروز دوباره راهی محل زندگیشان شدهایم. در اتاقهای دودگرفته کوره آجرپزی، یکی از خیران با پدرش حرف میزند. صحبت از کبوترهای سفید مزار شریف است، سفیدی تپهها، درهها و چادرهای نش و زندگیهایی که گاه در آن منطقه زود بر باد رفته. پدر با حسرت از وطن حرف میزند، از رنجهایش در وطن، از جنگ و ناامنی و بعد سختیهایش توی کشوری که بچههایش حالا وطنش میدانند.
هرچند بدون شناسنامه و به سختی روزگار بگذرانند. پدر میگوید هیچوقت دلش رضا نبوده دخترش را در این سن و سال شوهر بدهد، قولش را بدهد. اما مجبور شده و مرد است و قولش و حالا اگر قرار است کمک کنند چرا نخواهد دخترک را آزاد بگذارد تا درسش را بخواند.
قول میدهد دخترک به مدرسه برود تا مثل خودش همیشه حسرت خواندن و نوشتن را نکشد. تا کلاس دوم خوانده و از این به بعد هم میتواند درسش را بخواند. پول خواستگاران را میدهد و جان دخترش را آزاد میکند. مادر سهیلا با خوشحالی حرفها را گوش میدهد.
همه حواسشان هست سهیلا چیزی از ماجرا نشنود. میدانند همه این حرفها وحشتزدهاش میکند. قول و قرارها گذاشته میشود.
این بار برای تغییر سرنوشت دخترک. سهیلا دفتر نقاشی و کتاب قصهاش را ورق میزند و دوباره برمیگردد روی تابش. چرخ میخورد و به آسمان خیره میشود این بار چشمانم را میبندم و تصویر دخترکی را میبینم که لباس مدرسه پوشیده و کیفش را دست گرفته.
زهرا کهرام، داوطلب جمعیت دانشجویی امام علی(ع) همراهمان است. خاله زهرای بچهها که برای مدرسه رفتنشان تلاش زیادی کرده: خوشحالم! قرار است زندگی سهیلا تغییر کند. خیلی وقتها ما شاهد فروش بچهها بودهایم؛ والدینی که معتاد بودهاند و به اسم ازدواج کودک، بچههایشان را فروختهاند. از نظر قانونی هم نمیتوان پیگیری خاصی کرد چون والدین به خاطر پول معمولاً اعتراضی ندارند.سهیلا فقط یکی از هزاران کودکی است که قرار بوده در کودکی ازدواج کند.
جمعیت امام علی(ع) در این زمینه سمیناری برگزار کرد و روی 17 قومیت مختلف کشور و نزدیک به 600 پرونده کودک - همسر» کار کرد. آسیبهایی که این کودکان بعد از ازدواج دیدهاند نه فقط مختص خودشان که گاه تا نسلهای بعد ادامه مییابد. خیلی وقتها جلوی این ازدواجها را میتوان با توانمندی مادران گرفت. چون وقتی مادری قوی و توانمند میشود دیگر دلش نمیخواهد و اجازه نمیدهد دخترش به ازدواج در کودکی تن دهد.
اگر ما برای این کودکان امکان مدرسه رفتن فراهم کنیم و خانوادهشان را توانمند کنیم به راحتی جلوی ازدواج فرزندانشان را در کودکی خواهیم گرفت. یادمان باشد سهیلا اولین و آخرین دختری نیست که قرار بود در این سن ازدواج کند.» کهرام با سهیلا و خانوادهاش صحبت میکند. او مدتهاست با این خانواده در ارتباط است و از این پس نیز بر رفتار خانواده نظارت خواهد داشت.
عابدین مهدوی، عکاس و فیلمسازکودکان جنگ که یکی از خیران پیشقدم برای پیشگیری از ازدواج سهیلا است و همراه ما به قیام دشت آمده، میگوید: این روزها کودکان در همه جای دنیا حتی در محرومترین نقاط آفریقا، افغانستان و عراق آرزوهای بزرگ دارند.
دیگر نمیتوانیم بگوییم آنها کودکند و چیزی از دنیا نمیدانند. خیلی اوقات شنیدهام این کودکان هم میپرسند سهم ما از دنیا چیست؟ بارها هنگام کار در پاکستان، افغانستان و سیستان و بلوچستان ایران شاهد بودهام که دختران را در کودکی مجبور به ازدواج با مرد 45 ساله میکنند. ازدواجهای زودهنگام باعث زخمهای روحی و روانی زیادی در این بچهها میشود. زخمهایی که تا پایان عمر با آنهاست.
من به عنوان یک عکاس و فیلمساز این درد را در چشمان آنها میبینم. آنها موقع ازدواج گریه میکنند نه گریهای از سر دلتنگی که دختران هنگام ازدواج برای خانواده شان میکنند، بلکه گریهای از سر ترس. وقتی داستان سهیلا را خواندم من هم مثل بقیه کسانی که برای این کار پیشقدم شدهاند.
فقط خواستم قدمی برای تغییر این مسیر بردارم. این روزها خیلیها برای کودکان کار قدمهای مثبتی برمیدارند، امیدوارم برای پیشگیری از ازدواج کودکان هم این قدمها برداشته شود. ما به این بچهها کمک کنیم که مدرسه بروند ساله شوند، اجازه بدهیم عشق را تجربه کنند و خودشان برای زندگیشان تصمیم بگیرند. سهیلا برای ما نمادی از این کودکان است.»
آفتاب درحال غروب است. پدر سهیلا آهی از سر خشنودی میکشد. پدر دخترکش را درآغوش میگیرد و دختر خودش را به پدر میچسباند، انگار فهمیده قرار نیست از خانوادهاش دور شود. او دیگر کودک - همسر نخواهد بود اما سرنوشت دیگر سهیلاها چه خواهد شد؟ همسرانی که کودکیشان برباد میرود.
خبرگزاری تسنیم: ۱۷ مرداد سال جاری مردی با حضور در دادسرای امور جنایی تهران اعلام کرد پدرش از خانه خارج شده و به منزل بازنگشته است.
وی در اظهاراتش به بازپرس گفت: ساعت سه بعدازظهر پدرم برای خرید از خانه خارج شد و به سمت پارک شهر رفت، اما دیگر به خانه بازنگشت، چند ساعت بعد نیز تلفن همراه پدرم از دسترس خارج و خاموش شد که به همین دلیل نگران شدم و مفقود شدن پدرم را اعلام کردم.
پس از ثبت این شکایت، تیمی از مأموران آگاهی برای یافتن مرد مفقود شده دست به کار شده و در تحقیقات اولیه متوجه شدند زن جوانی آخرین بار با مرد مفقوده شده در تماس بوده است.
زن جوان با دستور بازپرس امور جنایی تهران بازداشت شد و در تحقیقات اولیه از مرگ متوفی سخن به میان آورد و به کارآگاهان گفت: ماساژور هستم و در آرایشگاه خانگی مشغول کارم، روز حادثه متوفی با من تماس گرفت و گفت: ماساژور میخواهد.
من نیز به او گفتم در قبال ماساژ باید ۱۰۰ هزار تومان پرداخت کند، وی به منزل من آمد، دو دوستم برای کاشت ناخن در خانه بودند، اما حال مرد میانسال قبل از ماساژ ناگهان بد شد که برای وی آب بردم، ولی کار از کار گذشته و وی فوت کرده بود.
وی ادامه داد: ترسیده بودیم و گمان کردیم مرگ وی به گردن ما بیفتد به همین دلیل با اوژانس تماس نگرفتیم، یکی از دوستانم گفت: دوستش وانت دارد و میتوانیم جسد متوفی را به خارج از خانه انتقال دهیم که شبهنگام دوست وی به خانه ما آمد و جسد متوفی را حوالی جاده ساوه منتقل کرده و آنجا رها کردیم.
پس از اظهارات این زن، دو دوست دیگر وی نیز بازداشت شدند و همین اظهارات را تکرار کردند همچنین مشخص شد جسد متوفی توسط یک رهگذر در محل رهاسازی کشف و پس از حضور پلیس به پزشکی قانونی منتقل شده است که پسر متوفی با حضور در پزشکی قانونی جسد را شناسایی کرد.
هر سه متهم هماکنون با دستور بازپرس امور جنایی تهران بازداشت شده و تحقیقات درباره مشخص شدن علت اصلی مرگ متوفی و بررسیهای بیشتر درباره این پرونده ادامه دارد.
ایسنا: سرکلانتر دهم پایتخت از دستگیری دو سارق که پس از دوستی با کاربران فضای مجازی اقدام به سرقت به عنف از آنان کرده بودند، خبر داد.سرهنگ دوست علی جلیلیان دراین باره گفت: چندی پیش مردی به کلانتری ۱۶۱ ابوذر مراجعه و اعلام کرد که توسط دو مرد و یک زن مورد زورگیری قرار گرفته است و تعدادی از طلاها و وجوه نقد داخل منزلش به سرقت رفته است.وی با بیان اینکه تیمی از ماموران کلانتری پیگیری پرونده و رسیدگی به موضوع را بر عهده گرفتند، گفت: شاکی که در اظهاراتش به ماموران گفت که از طریق یکی از سایتهای همسر یابی، با خانمی آشنا شده و پس از طرح دوستی با وی، او را به منزلش دعوت کرده است. اما در زمان مراجعه این خانم دو مرد وارد منزل مسی اش شده و با تهدید سلاح سرد تعدادی از اموال از قبیل طلا و مدارک هویتی اش را به سرقت برده اند.سرکلانتردهم پلیس پایتخت با بیان اینکه سارقان، برای جلوگیری از مراجعه مالباخته به کلانتری از وی عکس های خصوصی تهیه کرده اند، گفت: این افراد تهدید کرده بودند که در صورت مراجعه شاکی به پلیس اقدام به انتشار این تصاویر خواهند کرد.جلیلیان با بیان اینکه تحقیقات پلیسی برای شناسایی مخفیگاه متهمان انجام شد، گفت: سرانجام پس از اخذ مجوزهای قضایی، تیمی از ماموران کلانتری ۱۶۱ برای دستگیری سارقان به مخفیگاه آنان اعزام و موفق شدند در یک عملیات ضربتی زن و مرد سارق را که در مخفیگاهشان حضور داشتند دستگیر و به مقر پلیس منتقل کنند.وی با اشاره به بازرسی از مخفیگاه متهمان گفت: ماموران در بازرسی از مخفیگاه متهمان مدارک و طلاجات مالباخته را نیز کشف و ضبط کردند.جلیلیان با اشاره به اینکه دستگیری سارق سوم در دستور کار ماموران کلانتری ۱۶۱ قرار دارد، اظهار کرد: با اقرار متهمان و تشکیل پرونده، متهمان برای سیر مراحل قانونی در اختیار مرجع قضایی قرار گرفتند.
رویداد 24 نوشت: سلحشوری، رئیس فراکسیون مجلس، میگوید حجاب» ضمن اینکه در کشور ما تبدیل به قانون شده و راه اعتراض به آن هم باید قانونی و در چارچوب قانون باشد، اما یک موضوع کاملاً شخصی است و اصلاً درست و منصفانه نیست که بخواهیم دختران معترض را زود قضاوت کنیم و به آنها انگ فاسد» بزنیم.بخشی از این گفتگو را در ادامه می خوانید:خانم سلحشوری، بحث حجاب و اعتراضات به آن، چند ماهی است که به یکی از مباحث مهم کشور خصوصاً در حوزه ن تبدیل شده، ارزیابی شما در این خصوص چیست؟ شما ریشه این اعتراضات را چه میدانید؟من در ابتدا باید بگویم که اصلاً علاقه ندارم این جریانی که در ایران به راه افتاده است را به بیگانگان متصل کنم. مقاومت در برابر حجاب، به همان سالهایی برمیگردد که حجاب اجباری شد. بحث حجاب ابتدا یک مسئله شخصی است اما تبدیل به قانون کشور ما شده است. من به یاد دارم که شخصاً از سوم دبستان به دلیل علاقه شخصی» به حجاب، چادر به سر میکردم و حتی گاها مورد سؤال و انتقاد از سوی دوستانم هم قرار میگرفتم. من حتی در ده سالی هم که در هند زندگی میکردم چادرم را به همراه داشتم، اما در چند سال گذشته به دلیل مشکلی که برای دستم ایجاد شده بود، چادر را کنار گذاشتم و اکنون هم برخی مواقع به دلیل مشکلی که برای دستم وجود دارد نمیتوانم از چادر استفاده کنم.من معتقد نیستم که حجاب به چادر» باشد. ولی روی هم رفته اعتراض به حجاب موضوع جدیدی نیست و همواره به اشکال مختلف در کشور ما وجود داشته است. اما این اعتراضات که اخیراً به این صورت بروز پیدا کرده است را نباید به بیگانگان و افرادی که در خارج از کشور هستند ارتباط دهیم و بگویم که از آن سمت خط میگیرند. این اعتراضات گروه سنی خاص و مشخصی هم ندارد و حتی مرد و زن هم نمیشناسد. این موضوع یک بحث و اختلاف داخلی کشورمان است که خودمان باید آن را حل کنیم. بالاخره برخی از مردم به برخی از موضوعات اعتراض دارند و این هم یکی از آن موارد. ما علاوه بر اینکه باید شنونده نیازهای مردم باشیم در عین حال هم نباید به آنها انگ» و برچسب» بزنیم. انگ زدن و قضاوت کردن اصلاً صحیح و منصفانه نیست.بانوانی که دست به چنین اعتراضاتی میزنند باید بدانند که این موضوع جزئی از قانون ما شده است. هر موضوعی که در قانون آمده است، باید اعتراض به آن هم سازوکار خاص و قانونی خود را داشته باشد. مثلاً وزارت کشور شاید بتواند به این معترضین مجوزی برای اعتراض بدهد اما بانوان حجاب داشته باشند و به همان حجاب اعتراض کنند و یا مواردی دیگر که من اطلاعی ندارم.ما در فراکسیون ن قرار است جلسهای را برگزار کنیم و این موضوع را بهصورت دقیق بررسی کنیم و ببینیم چه کمکی میتوانیم در این خصوص انجام دهیم. این معترضین نه ضد نظام هستند، نه فاسد هستند و نه جاسوس. اینها به یک موضوعی فقط معترض» هستند. به نظر من گناه بزرگی است دختری را که به حجاب اعتقادی ندارد به جرم فساد» بازداشت کنیم. این دختران هیچ فسادی را مرتکب نشدهاند و فقط به موضوعی که به آن اعتقادی ندارند اعتراض دارند. ما باید سعی کنیم تا تعادل را حفظ کرده و با ملایمت برخورد کنیم. بالاخره باید راهکار مؤثری را در این خصوص پیدا کرد، زیرا این مطالبه بسیاری از ن است که سالهاست با آن مواجه هستند.میتوانیم ریشه این اعتراضات را به سایر تبعیضهای که در جامعه نسبت به ن وجود دارد، مرتبط بدانیم؟نه من فکر نمیکنم که اینگونه باشد. زیرا این موضوع یک ریشه مذهبی دارد. در قرآن هم به ن مؤمن و معتقد اشاره شده است. من عالم دینی نیستم اما کتابهای متفاوتی را دراینباره مطالعه کردهام. مثلاً آقای ترکاشوند در کتابهایشان حجاب را آنگونهای که ما میدانیم، قبول ندارند. یا مثلاً آقای موسی صدر هم میدانم که چنین اعتقادی به حجابی که ما مدنظر داریم، ندارند. در میان علمای خودمان هم یک نقلقولی از حضرت امام خمینی آورده شده که ایشان گفته من به حجاب اجباری اعتقادی ندارم اما فشارهایی وارد شده که من حجاب را اجباری کنم. یا حتی آقای طالقانی هم همینطور که آن زمان اعلام کرده بودند حجاب اجباری نیست اما برای حفظ احترام، به رأی و نظر اکثریت جامعه باید آن را انجام داد و برخورد مناسبی را هم با اقلیتی که معترض هستند داشت. در رابطه با این معترضان هم باید یک رفتار معقول صورت بگیرد و از رفتارهای تند و زدن تهمت به آنها، واقعاً پرهیز کنیم.آیا شما هم بر این عقیده هستید که ن در جامعه فعلی ما تبدیل به مسئله» شدهاند؟من معتقد نیستم که ن تبدیل به مسئله» شده باشند. به نظرم ن به یک خط قرمز تبدیل شدهاند. متأسفانه ما بسیاری از مسائل را به جمهوری اسلامی گره زدهایم و حساسیتها را بالا بردهایم. من میگویم به جای اینکه ن را یک ابزار ی بدانیم، آنها را بهعنوان موجودات اجتماعی ببینیم. اگر نگاه، نگاه اجتماعی باشد طبیعتاً مسائل نیز راحتتر حل میشوند. قاعدتاً ن مسئله نیستند زیرا اگر بودند باید کاملاً آنها را حذف میکردند. اما این کار را نمیکنند زیرا بالاخره به ن نیاز دارند.آقای به شما توضیح دادند که چرا نتوانستهاند وزیر زن انتخاب کنند و این موانع چیست؟نه ما نیز تاکنون سؤالات بسیاری را در این خصوص مطرح کردهایم اما ایشان پاسخی را به ما ندادهاند. فراکسیون ن دو سال» است که خواهان دیدار با رئیسجمهور است اما تاکنون جوابی دریافت نکرده است. من بهعنوان رئیس فراکسیون ن دو سال است که برای دیدار با رئیسجمهور درخواستهای متعددی را مطرح کردهام اما پذیرفته نشده، حتی در این دو سال از طرق مختلف هم اقدام کردهایم اما پاسخی را دریافت نکردیم.
--خبرآنلاین: شاید زمان آن رسیده که دختر خانمهای نوجوان درباره قطع رابطه با فضای مجازی یا حداقل کم کردن زمان استفاده از این فضاها فکر کنند.گزارشها از یک تحقیق جدید حاکی از این است که دخترهای نوجوان و آنهایی که در آستانه نوجوانی هستند و زمان بسیار زیادی را در فیسبوک یا اینستاگرام و دیگر فضاهای مجازی سپری میکنند احساس بدی نسبت به خود دارند.دخترخانمها در اوایل دوران نوجوانی زمان بسیار زیادی را در فضای مجازی فعال هستند. در همین راستا تحقیقات نشان داده زمانی که آنها در فضای مجازی سپری میکنند باعث کاهش شادی و احساس تندرستی ایشان میشود.تحقیقات انجام شده در دانشگاه اکسس انگلیس نشان داده دخترخانمهایی که در سن 10 سالگی در فضای مجازی فعالیت زیادی دارند در سن 15 سالگی با مشکلات اجتماعی و روحی مواجه میشوند. این در حالیست که نتایج مشابهی در همین رابطه برای پسرها به دست نیامده است.
--خبرگزاری میزان: زن جوان که از دست تماسهای منشی شرکت همسرش خسته شده بود درخواست طلاق داد. زن ۲۶ ساله پشت در اتاق دادگاه خانواده ۲ ایستاده و منتظر است تا وارد شعبه شود. با زن جوان دیگری درد و دل میکرد، تا اینکه نوبتش شد داخل شعبه برود. زن جوان وقتی مقابل قاضی قرار گرفت، درد و دلش آغاز شد.آقای قاضی از وقتی دختر جوان به شرکت همسرم آمد زندگی ما خراب شد. اوایل هیچ حسی نداشتم، اما همسرم دیگر شبها دیر به خانه میآمد و ادعا میکرد در شرکت است. چند باری به محل کار او رفتم و منشی شرکت را دیدم. دختر زیبا رویی بود.همسر با او راحت صحبت میکرد و این موضوع من را ناراحت میکرد. دلم نمیخواست اینگونه باشد.چند باری که سفر بودیم مداوم او تماس میگرفت و با همسرم صحبت میکرد. هربار از رضا دلیل این تماسها میپرسیدم مدعی بود تماسها کاری است و دختر جوان کار شرکت را هماهنگ میکند. رفتار این دو به جایی رسیده بود که یک بار در شرکت همسرم خودم را حبس کردمو رضا آمد و با کلی صحبت من را قانع کرد که اینگونه نیست و من اشتباه میکنم.من از وقتی منشی جدید شرکت اپمده است، یک روز خوش ندیده ام. ۹ ماه است روی خوش زندگی را ندیده ام و حتی فکر میکنم یکی از دلایلی که میل به بچه دار نشدن دارم همین موضوع است. من فقط طلاق میخواهم.در ادامه همسر این زن وقتی به داخل شعبه آمد، گفت: آقای قاضی منشی جوان شرکت خواهر دوستم است و، چون خوب کار میکند او را استخدام کردم. کار من، چون با دلار سر و کار دارد و وارد کننده هستم برای ثبت خرید یا فروش باید مداوم با من تماس گرفته شود. سمیه دختر خوبی است و من هم به همسرم خیانت نمیکنم او شکاک شده است و زندگی ما را سیاه کرده است. من همسرم را دوست دارم و طلاقش نمیدهم.با اظهارات این مرد، قاضی پرونده آنها را برای مشاوره به واحد صلح وسازش و مددکاری معرفی کرد.
رومه شرق نوشت: دو برادر که با همدستی هم خواهرانشان را به قتل رساندهاند، در زندان در انتظار برگزاری جلسه محاکمه بهسر میبرند.این پرونده در آخرین روزهای سال ٩٤ و همزمان با کشف اجساد دو دختر جوان گشوده شد. فردی در تماس با پلیس استان فارس به مأموران خبر داد اجساد را در حاشیه خاکی کنار جاده یافته است. مأموران وقتی به محل اعلامشده رفتند، خود را در برابر پیکرهای بیجانی دیدند که چندروزی از مرگ آنها میگذشت. اگرچه آثار ضربوجرح بر پیکر این دو دختر وجود نداشت، اما نحوه رهاشدن اجساد ثابت میکرد آنها به قتل رسیدهاند.بررسیهای مقدماتی فاش کرد دو دختر با هم خواهر هستند. همچنین پوشش آنها نشان میداد این دو در مکانی مسقف مانند خانه کشته شدهاند و سپس قاتل یا قاتلان اجسادشان را به آن منطقه منتقل کردهاند. بعد از آنکه پیکرهای دو دختر به پزشکیقانونی منتقل شد، خانواده آنها تحت بازجویی قرار گرفتند و گفتند نمیدانند چه کسانی دست به این جنایت زدهاند. آنها گفتند با کسی اختلاف ندارند و از زمانی که دو دختر مفقود شدند، خیال میکردند آنها خودشان خانه را ترک کردهاند. در این میان متخصصان سازمان پزشکیقانونی با انجام آزمایشهای لازم اعلام کردند هر دو دختر به یک شیوه کشته شدهاند و آنها را با انسداد مجاری تنفسی خفه کردهاند.کارآگاهان جنایی شکی نداشتند دو خواهر قربانی انتقامجویی شخصی شدهاند، اما در ماههای اول نتوانستند گره این پرونده را باز کنند تا اینکه بعد از گذشت هشت ماه از وقوع جنایت، سرنخهایی به دست آوردند که نشان میداد این جنایت خانوادگی است و دو برادر مقتولان به احتمال زیاد در قتل خواهران خود دست داشتهاند.دو مظنون بازداشت شدند. آنها که ابتدا ادعا میکردند بیگناه هستند، وقتی تحت بازجوییهای فنی- پلیسی قرار گرفتند به کشتن خواهران خود اعتراف کردند. یکی از متهمان گفت: دو خواهرم رفتارهای مناسبی نداشتند. از مدتها قبل به آنها مشکوک شده بودم و چندباری نیز دراینباره تذکر دادم و از آنها خواستم دست از رفتارهای نادرستشان بردارند، اما به حرفهای من اعتنا نمیکردند. کارهای آن دو باعث شده بود در کل فامیل انگشتنما و بیآبرو شویم. دیگر نمیتوانستم این وضعیت را تحمل کنم. از طرفی نصیحت و صحبتکردن هم فایدهای نداشت، برای همین به این نتیجه رسیدم که چارهای جز کشتن خواهرانم ندارم. موضوع را با برادرم در میان گذاشتم و او هم قبول کرد در این قتل به من کمک کند».متهم دیگر پرونده نیز در اعترافاتش حرفهای برادر خود را تأیید کرد و گفت: وقتی برادرم پیشنهاد قتل را داد، قبول کردم، چون من هم از کارهای خواهرانم بهشدت ناراحت بودم و آبروی خانوادهمان را در خطر میدیدم. یک شب وقتی دو خواهرم خواب بودند، به سراغشان رفتیم و آنها را خفه کردیم. بعد اجساد را با ماشین به خارج از شهر منتقل و دفن کردیم. نمیدانیم جسدها چرا و چطور از خاک بیرون آمد. تصور میکردیم با دفن آنها همه سرنخها را از بین بردهایم».دو متهم در ادامه، صحنه قتل را نیز بازسازی کردند و در این مدت پروندهشان در دادسرا در جریان بود تا اینکه برای آنها کیفرخواست صادر شد و متهمان سال آینده پای میز محاکمه میروند.
رومه شرق نوشت: پسربچهای که مدعی است از سوی مغازهدار محل مورد آزارواذیت قرار گرفته، در برابر قضات حاضر شد تا آنچه برایش اتفاق افتاده است را توضیح دهد. چندی قبل مردی به مأموران پلیس خبر داد پسرش مورد آزارواذیت قرار گرفته است. او گفت: من و همسرم هر روز سر کار میرویم و پسرم چندساعتی را در خانه تنهاست. شب حادثه وقتی به خانه آمدم متوجه شدم پسرم بهشدت ناراحت است و گریه میکند. چندباری از او پرسیدم چه شده است، اما حرفی نزد خیلی ناراحت بود. بعد از چند ساعت حرفزدنهای من و مادرش متوجه شدیم او از سوی مغازهدار محل مورد آزارواذیت قرار گرفته است. پسرم میگوید وقتی قصد داشته خوراکی بخرد این اتفاق افتاده است. مأموران پلیس برای بهدستآوردن اطلاعات بیشتر پسربچه را مورد بازجویی قرار دادند. او گفت: هر روز که از مدرسه میآیم پدرومادرم خانه نیستند و من برای اینکه حوصلهام سر نرود و تا آمدن آنها گرسنه نمانم، چیزی میخورم. روز حادثه چیزی در خانه نبود با پولی که پدرم داده بود، تصمیم گرفتم خوراکی بخرم و وقتی به مغازه رفتم مرد مغازهدار من را مورد آزارواذیت قرار داد. من سعی کردم از دست او فرار کنم اما نتوانستم. وقتی از دست مرد مغازهدار فرار کردم که او من را آزار داد و بعد هم رهایم کرد. تا خانه دویدم و از ترس گریه کردم. پسربچه گفت: خیلی ترسیده بودم بلافاصله به خانه برگشتم و در را بستم تا پدرومادرم بیایند. من خیلی ناراحت بودم و نمیخواستم موضوع را به پدرومادرم بگویم، اما آنها خیلی اصرار کردند و من هم مجبور شدم بگویم. با توجه به اطلاعات بهدستآمده بازپرس پسر نوجوان را به پزشکی قانونی معرفی کرد و به دستور بازپرس پرونده مرد مغازهدار هم بازداشت شد. این مرد به مأموران گفت: من پسربچه را مورد آزارواذیت قرار ندادم. من فقط او را بوسیدم چون پسر خوبی و سالهای زیادی است که او را میشناسم. او خیلیوقتها میآید و از من خرید میکند. من مغازهدار هستم و آدمهای زیادی به مغازهام رفتوآمد میکنند. من را میشناسند و میدانند آدم بدی نیستم. بچههای زیادی به مغازه من میآیند هیچکدام از آنها چنین ادعایی را نکردهاند. من فقط میخواستم چون بچه خوب و مؤدبی بود، او را نوازش کنم. این مرد در حالی ادعا کرد پسربچه را مورد آزارواذیت قرار نداده است که پزشکی قانونی نیز ادعای به معنای قانونی آن را درباره پسربچه رد کرد و نوشت چنین اتفاقی نیفتاده است. روز گذشته پسربچه در دادگاه حاضر شد و یک بار دیگر آنچه برای او اتفاق افتاده بود را توضیح داد. او گفت: من برای خرید خوراکی رفته بودم چون آن روز چیزی در خانه نداشتیم، وقتی وارد مغازه شدم چون مغازه خلوت بود مرد مغازهدار به من نزدیک شد و من را مورد آزارواذیت قرار داد. من از دستش فرار کردم و به خانه رفتم و در را بستم. من ساعات زیادی در خانه تنها نمیماندم شاید یک یا دو ساعت در روز بود که تنها بودم و مادرم زود میآمد، همیشه هم برای من خوراکی میگذاشت. آن روز اتفاقی در خانه چیزی نداشتیم. وقتی متهم در جایگاه قرار گرفت، اتهام را رد کرد و گفت: همانطور که در دادسرا هم گفتم، من کاری نکردم. آن روز وقتی پسربچه به مغازه آمد از اینکه بچه مستقلی بود خیلی خوشم آمد او را زیاد میدیدم خیلی بچه مؤدبی بود صورتش را بوسیدم و نوازشش کردم و گفتم خیلی بچه خوبی هستی و من از تو خوشم میآید، اما اصلا به او تعرضی نکردم. وی در آخرین دفاعیاتش هم گفت: من این اتهام را قبول ندارم چنین کاری نکردم و به من تهمت زدهاند. با پایان جلسه رسیدگی هیئت قضات برای تصمیمگیری دراینباره وارد شور شدند.
--خبرگزاری ایسنا: ۲۳۰ دختر و پسر که به مناسبت شب یلدا در دو پارتی شرکت کرده بودند، دستگیر شدند.شب گذشته ماموران پلیس پایتخت که از برگزاری دو مهمانی مختلط در فرمانیه و لواسان با خبر شده بودند، با اخذ مجوز از مقام قضایی به محل برگزاری این دو مهمانی رفته و اقدام به دستگیری افراد حاضر در این مهمانی کردند.این افراد که از طریق اینستاگرام به این مهمانی دعوت شده بودند، توسط ماموران به مقر پلیس منتقل شدند.مرکز اطلاعرسانی پلیس پایتخت با تایید این خبر اعلام کرد که در مجموع ۲۳۰ نفر در این دو مهمانی دستگیر شدهاند.همچنین سرهنگ ذوالفقار برفر - رییس پلیس امنیت اخلاقی تهران بزرگ نیز در این باره گفت: این افراد در دو عملیات جداگانه دستگیر شدند، یکی از مهمانیها در باغی در لواسان بود که تعداد ۱۴۰ نفر که به صورت مختلط در حال پایکوبی و مصرف مشروبات الکلی بودند، دستگیر شده و محل پلمب شد.وی افزود: مهمانی دیگر نیز در منزلی در فرمانیه بود که تعداد ۹۰ نفر در آن دستگیر شدند. بعضی از افراد حاضر در این مهمانی با به اشتراک گذاشتن تصاویر خود به صورت زنده در اینستاگرام دیگران را به شرکت در محل دعوت میکردند.برفر با بیان اینکه خوانندههای این دو پارتی نیز دستگیر و به همراه ابزار کارشان به پلیس امنیت اخلاقی منتقل شدند، گفت: مقادیری مشروبات الکلی و مواد روانگردان نیز در محل برگزاری این دو مهمانی کشف شد.
رومه ایران نوشت: زن خیانتکار که پس از نصب دوربین درخانهاش به دام افتاده و به اتهام رابطه شیطانی با مرد غریبه دستگیرشده بود، با حکم قضات شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به اعدام محکوم شد.رسیدگی به این پرونده از مرداد امسال وبدنبال شکایت مرد جوانی از همسرش کلید خورد.شاکی پس ازحضوردردادگاه کیفری وهنگام تسلیم شکایتش به قضات گفت: چند ماهی بود که به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم. وقتی هم برای کار به مأموریت شهرستان می رفتم اطرافیان درباره همسرم حرفهای عجیب وغریب میزدند که اوایل به آنها اهمیت نمیدادم. تا اینکه آرام آرام شک کردم برای همین دست به کار شدم وبدون اینکه همسرم کیمیا» متوجه شود داخل خانه دوربین مدار بسته نصب کردم تا حقیقت روشن شود.پس ازروشن کردن دوربینها، روزبعد به بهانه مأموریت ازخانه رفتم. طی چند شبی که در خانه نبودم با تمام وجود ودراوج نگرانی دعا می کردم هیچ اتفاق بدی رخ ندهد وشک من به طورکامل برطرف شود.به همین خاطروقتی به خانه برگشتم همسرم را به بهانهای به بیرون فرستادم. اما وقتی فیلم دوربین ها را بررسی کردم با صحنههای باورنکردنی وحضورمردی غریبه درخانه روبهروشدم که با دیدن این صحنهها احساس کردم تمام دنیا یک جا برسرم ویران شده است و.دراوج خشم و ناراحتی وقتی همسرم به خانه بازگشت، فیلمها را نشانش دادم و ازاوخواستم برای همیشه از زندگیام برود. اما او همه چیزرا انکارکرد. به همین خاطرتصمیم به شکایت گرفتم.»پس از این شکایت فیلمها توسط کارشناسان مورد ارزیابی قرار گرفت که صحتشان برای قضات مشخص شد. بنابراین زن جوان دستگیر شد و به اتهام در شعبه یکم دادگاه کیفری به ریاست قاضی هدایت رنجبر و دو مستشارش- یزدان پناه و خنک دار- پای میز محاکمه ایستاد. اما او که با مستندات غیر قابل انکار روبهرو شده بود و هیچ دفاعی از خود نداشت اتهامش را پذیرفت.»قضات نیز وارد شور شده و پس از بررسیهای علمی وحقوقی، زن جوان را به اتهام به اعدام محکوم کردند. با توجه به اینکه مرد شیطان صفت متواری است، تلاش برای دستگیری و محاکمهاش ادامه دارد.
--رومه ایران نوشت: زن جوانی که به اتهام رابطه شیطانی با مردان غریبه بازداشت شده است، صبح دیروز درحالی پای میز محاکمه غیرعلنی ایستاد که دختر ۸ سالهاش راز روابط شیطانی او را فاش کرد.دخترک به قضات گفت: مادرم با تهدید از من میخواست درباره چیزهای زشتی که دیدهام به پدرم حرفی نزنم. برای همین هم روی دستم داغ گذاشته بود.!این پرونده از بهمن پارسال و با طرح شکایت مرد جوانی که ادعا داشت همسرش با مردان غریبه رابطه پنهانی دارد در دستور کار دادگاه و پلیس قرار گرفت. از آنجا که متهم در اظهاراتش منکر اتهامش شده بود، قاضی اصغرزاده -رئیس شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران- دستور تحقیقات تخصصی دراین باره را صادر کرد.سرانجام درجلسه دیروز، دختر ۸ ساله متهم که به دادگاه فراخوانده شده بود به قضات گفت: چند وقتی بود که با رفتن پدرم ازخانه، شاهد حضور مردان غریبه از میوهفروش محله گرفته تا افراد غریبه دیگر بودم. وقتی آنها به خانه میآمدند مادرم مرا در اتاق دیگری زندانی میکرد. حتی مادرم از ترس اینکه من به پدرم حرفی نزنم دستم را با قاشق داغ کرد و گفت اگرحرفی بزنم مرا میکشد.»پس از اظهارات دخترک، ۲ مرد دیگر که قبلاً توسط وی شناسایی و دستگیر شده بودند پای میز محاکمه ایستادند که بهطور غیر علنی محاکمه شدند. پس از پایان جلسه غیرعلنی، قضات وارد شور شدند تا درباره سرنوشت ۳ متهم تصمیم بگیرند.
شخصیت سال مجله تایم امسال ن و مردانی هستند که سکوت درباره آزار جنسی را شکستند. بسیاری این انتخاب مجله تایم را به جا خواندند و از این مجله برای درک اهمیت چنین جنبشی قدردانی کردند. اما بلافاصله بعد از آنکه عکس جلد این مجله منتشر شد بحث داغی درباره این عکس در شبکههای اجتماعی آغاز شد.در این عکس تصویر پنج زن را میبینیم؛ اشلی جاد هنرپیشه هالیوود، ایزابل پاسکال، یک کارگر ۴۲ ساله مزرعه در مکزیک، آدام ایوا، زنی ۴۰ ساله از ساکرامانتو و سوزان فولر که شکایتش علیه مدیر شرکت تاکسیرانی اوبر باعث برکناری او شد. اما کمی دقت کنید. در گوشه پایین سمت راست این عکس، شما یک آرنج هم میبینید. انگار که عکس را به اشتباه بریده باشند و زنی که در آن گوشه نشسته، فقط دستش در قاب مانده است. این دست ناشناس بود که در شبکههای اجتماعی بحث را داغ کرد.در ابتدا بعضی از کاربران تصور کردند که این اشتباه مجله تایم بوده، اما طولی نکشید که ماجرا روشن شد. مجله تایم میگوید آن آرنج یک زنی است که قربانی آزار جنسی بوده، شکایت کرده اما به خاطر آبرو و نگرانی از اینکه خانوادهاش آسیب ببینند میخواسته هویتش پنهان بماند.مجله تایم در یادداشتی کوتاه توضیح داده که این زن ناشناس به این مجله گفته "پیش خودم فکر کردم، چه شد؟ چرا این اتفاق افتاد؟ چرا من واکنش نشان ندادم؟ من چه کار کردم، چه گفتم و چگونه رفتار کردم که او به خودش چنین اجازهای داد؟"بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی با خواندن این مطلب، آرنج زن ناشناس را نماینده میلیونها زنی خواندند که هنوز میترسند سکوت خود را بشکنند. این بازوی ناشناس نماد نی شد که هنوز در عمق دلشان به دنبال دلیل آن آزار جنسی در درون خود و رفتار خود میگردند. همین باعث شد که ن بسیاری با این زن که هویتش مشخص نیست ارتباط برقرار کنند.یکی از کاربران توییتر نوشته "قسمت مورد علاقه من آن آرنج زن ناشناس روی جلد است. او نماینده تمام ن دیگر است. آن بازوی همه ماست. همه ما ن شخصیت سال هستیم."کاربر دیگری نوشته "اینکه یکی از ن منتخب امسال هنوز احساس امنیت نمیکند که هویتش را آشکار کند حاکی از اهمیت و تاثیرگذاری این شکنندگان سکوت است."آزار جنسی محدود به یک فرهنگ و جغرافیای خاص یا چیزی تازه نیست. اما دو ماه پیش وقتی که رومه نیویورک تایمز مقالهای درباره چند دهه اتهامات آزار جنسی علیه هاروی واینستین؛ یکی از قدرتمندترین تهیهکنندگان هالیوود منتشر کرد بحث این نوع رفتار و فرهنگی که قربانیان را مجبور به سکوت میکند بار دیگر داغ شد.در همان زمان هشتگ #منهم نیز در شبکههای اجتماعی مردم را از گوشه و کنار جهان تشویق کرد تا داستانهای خود را درباره آزار جنسی به اشتراک بگذارند. هرچند این هشتگ حدود دو ماه پیش و بعد از رسواییهای جنسی اخیر در هالیوود داغ شد اما عمر این هشتگ بیش از ده سال است.سازنده این هشتگ تارانا بورک است. او یک فعال حقوق ن و دختران سیاهپوست است و این هشتگ را یک دهه پیش راه انداخت تا دختران و ن سیاهپوست که مورد آزار واذیت جنسی قرار گرفته بودند بتوانند درباره درد مشترک خود بگویند. تارانا هم امسال یکی از ن منتخب سال مجله تایم است اما عکسش روی جلد منتشر نشده.هنوز در بسیاری از کشورها و فرهنگها قربانیان آزار جنسی در افکار عمومی مقصر شناخته میشوند، این نوع نگاه باعث میشود که ن از ترس آنکه به آنها تهمت زده شود و باعث "بیآبرویی" شود، در برابر آزار جنسی سکوت کنند و آزاردهندگان جنسی هم بتوانند بدون نگرانی به این رفتار خود ادامه دهند. در واقع این فرهنگی است که قربانی را مسئول آزار و آزاردهنده را مصون از مجازات میکند.موجی که امسال در هالیوود شروع شد و به جاهای دیگر هم سرازیر شد این فرهنگ سکوت را برای اولین بار در این سطح به چالش کشید و به جنبشی جهانی تبدیل شد که دستکم توانسته نشان دهد که آزار جنسی چقدر و تا چه حد گسترده است.
خبرگزاری فارس: به نقل از پایگاه خبری پلیس، سرهنگ قربانی گفت: تماس مردمی با فوریتهای پلیسی 110 در روز پنجشنبه نهم آذرماه مبنی بر وجود جسد یک دختر جوان در مسیر لوله گاز در حوالی روستای چندآب، اکیپی از مأموران و کارآگاهان پلیس آگاهی به محل اعزام و موضوع را در دست بررسی قرار دادند.وی ادامه داد: کارآگاهان پلیس آگاهی در بررسی صحنه، لوازمی را کشف کردند که بیانگر آدرس و مشخصاتی از این دختر بود که با تماس با خانواده وی، پدر این دختر جوان به گرمسار فراخوانده شد.فرمانده انتظامی شهرستان گرمسار افزود: با حضور پدر مرحومه و مشخص شدن وضعیت زندگی وی در تهران، تیمی از کارآگاهان با گرفتن نیابت قضایی به منزل مجردی این دختر در تهران مراجعه کردند.قربانی ادامه داد: در تحقیقات محلی پلیس در محل زندگی وی مشخص شد، صاحبخانه وی که یک مرد جوان است و سابقه خوبی در محل ندارد با وی در ارتباط بوده و چند روز قبل در محل دیده شده است.وی تصریح کرد: با بررسی بیشتر موضوع و تحقیقات در خصوص این مرد جوان مشخص شد، دو روز قبل از کشف این جسد، مرد جوان به گرمسار سفر کرده و سریعاً به تهران بازگشته است.فرمانده انتظامی شهرستان گرمسار با توجه به سفر این مرد جوان به گرمسار گفت: با تکمیل شدن این اطلاعات و ادله، با حکم مرجع قضایی، در یک عملیات غافلگیرانه مرد جوان در مخفیگاه خود دستگیر و در اولین بازجویی خود ارتباط با این دختر را اعتراف کرد.قربانی عنوان کرد: مرد جوان در اعترافات خود گفت که روز یکشنبه هفته گذشته با ورود به منزل مستأجر خود متوجه میشود وی فوت کرده و به دلیل ترس از این موضوع، روز بعد جسد این دختر را در صندوق عقب خودروی خود جاسازی و در روستای چندآب رها کرده است و از علت اصلی فوت وی خبر ندارد.وی مطرح کرد: تحقیقات پلیس در خصوص علت اصلی مرگ این دختر جوان تهرانی ادامه دارد و تا پایان تحقیقات این مرد در بازداشت پلیس قرار دارد.
رومه ایران: راننده شیطان صفتی که با کمین در مسیر فرودگاههای تهران ن و دختران جوان را ربوده و مورد آزار و اذیت قرار میداد، در عملیاتی غافلگیرانهای در خانهاش دستگیر شد.شامگاه ۳۱ مرداد ماه زن ۳۰ ساله که پزشک متخصص ن و زایمان بود با پریشانی و آشفته حالی خود را به پلیس فرودگاه مهرآباد رساند و پرده از اقدام شوم راننده جوان یک خودروی پژو ۴۰۵ برداشت.این زن در حالی که بهشدت گریه میکرد، به افسر پرونده گفت: ساعتی پیش از استانبول به فرودگاه امام خمینی(ره) رسیدم و منتظر یک تاکسی بودم تا بتوانم برای پروازی دیگر به مهرآباد بروم. در همان حال راننده جوان پژویی مقابلم ایستاد و ادعا کرد مسافرکش است. او برخورد خوبی داشت. به همین خاطر اعتماد کردم و سوار خودرویش شدم. همه چیز عادی بود اما ناگهان در مسیر به بهانه خراب شدن خودرو به سمت اتوبان فتح پیچید و کنار جاده خاکی و خلوتی متوقف شد. من از تاریکی هوا و خلوتی جاده ترسیده بودم به او اعتراض کردم و خواستم پیاده شوم که او با چاقویی به سمتم آمد و بیتوجه به التماسهایم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. در آن لحظه تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که بگویم ایدز دارم تا دست از سرم بردارد. وقتی این حرف از دهانم درآمد او بشدت کتکم زد و مرا در بیابان رها کرد و با خودرویش دور شد.»غافلگیری متهم سابقهدار در خانهبا اظهارات این زن با دستور سرهنگ شاهپور جعفری مرام، فرمانده پلیس فرودگاه مهرآباد پرونده آدم ربایی و آزار و اذیت تشکیل شد و پرونده در اختیار بازپرس سیفی از شعبه اول بازپرسی دادسرای ناحیه ۹ تهران قرار گرفت. با توجه به حساسیت موضوع، مأموران پس از انجام تحقیقات پلیسی و چهره نگاری متهم توسط زن جوان، توانستند رد او را در میان تبهکاران سابقه دار به دست آورند.به این ترتیب با انجام هماهنگیهای قضایی، مأموران پلیس نیمه شب به محل زندگی متهم به نام محسن» ۳۱ ساله در شهرک بروجردی افسریه رفته و راننده جوان را که سابقه آدم ربایی و به عنف دارد، دستگیر کردند. از آنجا که متهم ، مادر و پدرش در یک خانه زندگی میکرد، اعضای خانوادهاش در برابر مأموران مقاومت کردند اما او موفق به فرار نشد. این متهم سابقه دار که ابتدا منکر ربودن زن پزشک بود با دیدن مدارک پلیس مجبور به اعتراف شد.شکایت دومین قربانیپس از دستگیری این مرد شیطان صفت، زن ۳۶ سالهای هم که کارمند بانک بود به پلیس فرودگاه مراجعه کرد و با اعلام اینکه تصویر متهم را در فضای مجازی شناسایی کرده است، به سرهنگ عرب رئیس آگاهی پلیس فرودگاه مهرآباد گفت: شامگاه ۹ مرداد سوار یک خودروی پژو۴۰۵ شدم تا راننده مرا به شهرستان کرج برساند اما در میان راه او به سمت جاده شهریار تغییر مسیر داد و در مکانی خلوت و تاریک با تهدید چاقو و بیتوجه به التماس هایم به آزار و تعرض من پرداخت و سپس در تاریکی بیابان رهایم کرد. من متاهل هستم و از ترس آبرویم شکایتی نکرده بودم تا اینکه در فضای مجازی این راننده را شناسایی کردم و میخواهم از او شکایت کنم.»با اظهارات این زن، متهم از زندان به اداره آگاهی احضار شد و به آزار و اذیت کارمند بانک نیز اعتراف کرد و با این اعتراف با قرار ۲ میلیارد ریالی به زندان رجایی کرج انتقال یافت تا به جرایم احتمالی دیگر او نیز رسیدگی شود.سکوت قربانیان به مجرمان فرصت ارتکاب جرم میدهدسرهنگ شاهپور جعفری مرام، فرمانده پلیس فرودگاه مهرآباد با توصیه به شهروندان بویژه ن و دختران گفت: متأسفانه در این پرونده هردو شاکی، متاهل هستند که ابتدا بهدلیل ترس از آبرو سکوت کرده بودند. اما باید بدانیم اگر فرد قربانی از ترس آبرو سکوت کند تبهکاران به رفتارهای شیطانیشان ادامه میدهند و قربانیان بیشتری را به دام خود میاندازند. همانطور که میبینید در این پرونده با شکایت خانم دکتر در کمتر از ۳ ساعت توانستیم مرد تبهکار را دستگیر کنیم. از شهروندان تقاضا دارم در صورت بروز چنین مواردی سریعاً به پلیس مراجعه کنند و مأموران را در جریان قرار دهند. همچنین مردم توجه داشته باشند که همواره از خودروهای مسافربر مخصوص تاکسیرانی استفاده کنند.»فرمانده پلیس فرودگاه تهران با اشاره به اینکه احتمال افزایش قربانیان متهم وجود دارد ادامه داد: با تو جه به احتمال وجود قربانیان دیگری در این پرونده بازپرس خواستار چاپ تصویر بدون پوشش متهم در رسانهها شده است. افرادی که طعمه این متهم قرار گرفتهاند با اطمینان از محفوظ ماندن مشخصاتشان میتوانند به کارآگاهان پلیس آگاهی فرودگاه مهرآباد یا به شعبه اول بازپرسی دادسرای ناحیه ۹ تهران مراجعه کنند تا به شکایتشان رسیدگی شود.»
هدست Level U pro سامسونگ با طراحی زیبا و صدای با کیفیت یکی از محبوب ترین و بهترین انواع هدست موجود در بازار است که هم اکنون میتوانید با تخفیف مناسب از فروشگاه اینترنتی پرشام مارکت خریداری کنید
ویژگی های هدست سامسونگ Level U pro | |
قابلیت کنترل صدا و موزیک | بله |
بلوتوث | بله |
ورژن بلوتوث | UQU audio 4 |
قابلیت پخش موسیقی | بله |
مدل | Level U Pro |
نام تجاری محصول | Samsung |
گارانتی | تعویض |
نوع اتصال | بی سیم |
قابلیت اتصال به همه گوشی های موبایل | بله |
رومه ایران نوشت: ششم مهر سال گذشته مردی با حضور در کلانتری محمد شهر کرج از حمله مرگبار مرد ناشناسی به پسر جوانش که پیمانکار ساختمانی بود، خبر داد.با حضور بازپرس ویژه قتل و تیم تحقیق در محل جنایت مشخص شد مقتول-عباس 32ساله- در حالی که همراه همسرش در حال بازگشت از خانه پدریاش بود، هدف حمله مرد ناشناسی قرار گرفته و با ضربات چاقو به قتل رسیده است.با توجه به اینکه همسر قربانی جنایت تنها شاهد ماجرا بود بلافاصله تحت بازجویی قرار گرفت. او به کارآگاهان گفت: ساعت 12 و نیم شب بود که از خانه پدرشوهرم بیرون آمدیم تا به خانه برویم.اما ناگهان بین راه حالم بد شد و همسرم به اجبار کنار جاده توقف کرد. وقتی ازماشین پیاده شدم ناگهان مردی غریبه به بهانه پرسیدن آدرس، نزدیک شد و شوهرم را با چاقو کشت و فرار کرد.»کارآگاهان که به اظهارات این زن مشکوک بودند او را مورد بازجویی فنی قرار دادند تا اینکه اوسرانجام لب به سخن گشود. نسرین»که چارهای جزبیان حقیقت نداشت با اعتراف به طراحی دسیسه قتل همسرش گفت: حدود 7 ماه قبل با پسرجوانی به نام سیاوش» آشنا شدم. اوکه راننده تاکسی بود، زن و فرزند داشت. اما هر دو از زندگی مشترکمان راضی نبودیم. همان روز شماره تلفنش را گرفتم و پس ازآن به طورپنهانی در ارتباط بودیم. او از وقتی فهمیده بود شوهرم دست بزن دارد قول داد انتقامم را بگیرد. تا اینکه شب حادثه به سیاوش زنگ زدم و گفتم امشب باید کار را تمام کند.»با اعترافهای تکاندهنده زن خیانتکار، راننده 30 ساله دستگیر شد و پس از اعتراف به قتل، پرونده تکمیل و برای محاکمه به دادگاه کیفری استان البرز ارسال شد.قضات دادگاه کیفری استان البرز-به ریاست قاضی هدایت رنجبر-پس از چند مرحله محاکمه و بررسی اسناد و شواهد پرونده و اظهارات متهمان، سرانجام زن جوان را به جرم مشارکت در قتل به 20 سال حبس محکوم کردند و برای مرد جوان نیز که با اتهام قتل عمد روبهرو بود، حکم قصاص صادرکردند. این احکام صبح دیروز از سوی قضات دیوان عالی کشور مهر تأیید خورد.
رئیس پلیس آگاهی تهران بیان گفت: قاتل (بهلول) چند ماهی است که دستگیر شده و در اختیار مأموران پلیس آگاهی قرار داشت و همان طور که بالاتر گفتم ابتدا لب به اعتراف باز نمیکرد و بعد از بازجوییهای پلیس به قتل اعتراف کرد اما تا به امروز آدرس دقیقی از محل جسد به پلیس نمیداد.
سردار علیرضا لطفی اظهار کرد: دقایقی پیش جسد دختر نوجوانی از داخل باغچه خانه قاتل پیدا شد. این جسد متعلق به همان دختری ۱۶ سالهای است که حدود ۱۵ ماه قبل گم شده بود و بعد از بازجوییهای پلیس مشخص شد راننده تاکسی او را یده و به قتل رسانده است.
تحقیقات پلیس نشان میداد که وی آخرین بار حوالی ترمینال بیهقی تهران بوده که با بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته ترمینال، مشخص شد که مردی او را سوار بر خودروی پژو پارس سفید کرده و با خود برده است.
وی افزود: این قاتل که حدوداً ۶۰ سال دارد پیش تر مدعی شده بود که جسد دختر در یکی از شهرهای غربی است ولی با حضور مأموران پلیس ادعای او رد شد، این قاتل مجدد اعلام میکند که جسد در شهرهای شمالی است که باز هم با بررسیهای پلیسی معلوم میشود این قاتل باز هم دروغ گفته است.
پس از چند روز بازجویی اعتراف کرد که دختر نوجوان را به قتل رسانده و جسدش را کنار یک رودخانه دفن کرده است. اعترافات این مرد در حالی است که چند روز قبل پلیس، دختر جوانی که در خانه این مرد زندانی بود را نجات داده و از سویی کشف چندین جفت کفش دخترانه در خانهاش، احتمال ارتکاب قتلهای سریالی توسط او را مطرح کرده است.
بهلول معروف به محمود پس از فرازونشیبهای فراوان حالا اعتراف کرده است؛ اعترافی تلخ که دل خانواده این دختر را بیش از هر وقت دیگری به درد آورده است. اشک پشت اشک. عزاداری میکنند. از غروب پنجشنبه پارچه سیاه به در خانه زدهاند و دوستان و آشنایان با ماسکهای روی صورت برای همدردی پا به خانه پدر دردمند میگذارند؛ او میگوید: دیگر رنگ خوشی به خانهمان برنمیگردد و ماتم نقش همیشگی در و دیوار این خانه خواهد بود.»
شیما که از سوی آرش پسر بدلیفروش اغفال شده بود، پس از ساعتی به پایانه بیهقی میرود؛ در حالی که سرگردان و درمانده بود از طریق مغازه اسباببازی فروشی ش تماس میگیرد. گریههای شیما و التماسهای مادر پشت گوشی هنوز در خانه آقای احمد صباگردیمقدم شنیده میشود؛ مکالمه آخر شیما که پلیس آن را ردیابی و ضبط کرد. التماسهای مادر هم فایدهای نداشت. شیما دیگر هرگز راه خانهشان را ندید و برنگشت؛ ربودند، اسیرش کردند و در آخر او را کشتند. عامل همه اینها بهلول بود؛ مردی که در پایانه بیهقی مواد توزیع و زنها و دختران جوان را اغفال میکرد.
مردی که ۷ سال پیش از همسرش جدا شد و در خانهای قدیمی در چهارراه نظامآباد مستأجر بود.
ردیابی های پلیسی و پدراحمد صباگردیمقدم در ادامه به شهروند» گفت: پس از شکایت و اعلام فقدانی شیما، مأموران پلیس آگاهی پایگاه چهارم سیدخندان شمارهای را که دخترم با مادرش تماس گرفته بود، ردیابی کردند و به مغازه اسباببازیفروشی در نزدیکی پایانه رسیدند. صاحب اسباببازیفروشی تأیید کرد که دخترم آنجا بوده و پس از بیرونرفتن از مغازه به سمت پایانه رفته است.»
دوربینهای مداربسته بررسی شد. تصاویر نشان میداد دختر نوجوان در ساعت ۲ بامداد روی یکی از نیمکتهای پایانه و مقابل رستوران شبانهروزی نشسته بود؛ اشکهای بیامان شیما حتی در تصاویر مداربسته هم ضبط شده بود. پیرمردی کنار او مینشیند و پس از ۴۰ دقیقه صحبت با او شیما را سوار خودرو پژو سفیدرنگش میکند و آنها میروند.
شناسایی شیما در رستوران بیهقیاز همان روز احمد این پدر دردمند کفش آهنی به پا میکند و در کوچه پس کوچههای تهران به دنبال سرنخی از شیما میگردد؛ روزی ۱۸ ساعت در جستوجوی تنها دخترش بود. میگوید: سراغ دخترم را از همه میگرفتم در آخر به صاحب رستوران رسیدم. او دخترم را با آن پیرمرد روی نیمکت روبهروی رستوران دیده بود.»
تنها او میدانست که بهلول دخترک را با خود برده است؛ از روی عکسی که در دستان پدر بود، تشخیص داده بود.
صاحب رستوران به پدر رنجور گفته بود: بهلول ملقب به محمود در پوشش راننده آژانس اینترنتی، ماده مخدر شیشه میفروشد. بهلول در کنار فروش مواد، ن و دختران جوان را طعمه نیت سیاه خود میکند. زمانی که دختر شما همراه بهلول به راه افتاد با بهلول دعوا کردم و به او گفتم که این دختر خیلی کوچک است، این کار را نکن؛ اما بهلول به حرفم توجهی نکرد و گفت که این دختر تاکسی میخواهد قرار نیست اتفاقی رخ دهد.»
بهلول ۶۱ ساله متهم قتل شیما
با توجه به مستندات، بهلول به آگاهی سیدخندان احضار و بازجویی شد؛ بازجویی که خیلی زود آزاد شد و دوباره به خانه برگشت.
بهلول به مأموران پلیس گفته بود که شیما را در چهارراه نظامآباد پیاده کرده است؛ اما این طور نبود، همان لحظه که بهلول در پلیس آگاهی این دروغها را سر هم میکرد، شیما در خانه این مرد زندانی بود.
پدر شیما گفت: افسر پرونده پس از بازجویی او را رها کرد و خطاب به من گفت که فکر نمیکنم این فرد دخالتی در این پرونده داشته باشد پس از این بود که درخواست کردم تا پرونده شیما را به اداره ۱۱ آگاهی مرکز انتقال دهند.»
۴۵ روز شکنجهپرونده شیما در اداره ۱۱ آگاهی تهران پیگیری شد و احضار بهلول به پلیس آگاهی مرکز صورت گرفت. این بار بهلول اعتراف کرد اما نه کامل. او ۴۵ روز شیما را در خانهاش زندانی کرده و او را مجبور کرده بود که شیشه مصرف کند.
احمد صباگردیمقدم در ادامه گفت: بهلول مقابل بازپرس شعبه ۷ دادسرای جنایی تهران گفته بود مواقعی که از خانه خارج میشد در را بر روی دخترم قفل میکرد. او همه چیز را گفت به جز اینکه دخترم کجاست.»
هنگامی که پلیس خانه بهلول را بازرسی کرد، من و همسرم در آنجا بودیم. خانه بهلول مثل خانه وحشت بود، تمام درزهای خانه گرفته شده و با پتو خانه را عایقکاری کرده بود. در خانهاش گونی وجود داشت که حاوی دهها جفت کفش دخترانه و بچگانه بود؛ اما اینجا پایان پرونده نبود. از آنجا که با وجود مستندات موجود امکان سفر شیما به مشهد وجود داشت، پرونده به دادسرا مشهد ارجاع شد اما در آنجا هم هیچ سرنخی پیدا نشد.
متهم پرونده ۴۵ روز بازداشت و تحت بازجویی بود اما لب به اعتراف نگشود و به دلیل دسترسینداشتن به ادله کافی مظنون شصتویک ساله با قرار وثیقه آزاد شد.
انتشار یک کلیپپدر شیما حدودا دو هفته پیش بود که با انتشار کلیپی خطاب به رئیس قوه قضائیه، تقاضای رسیدگی به پرونده دخترش را کرد؛ کلیپی که پرده از جزئیات این آدمربایی و گمشدن مرموز شیما برمیداشت. دست به دست چرخید و خیلی از کاربران این حادثه تلخ را از زبان احمد، مرد کتابداری که حالا بازنشسته است، شنیدند.
بعد از انتشار این کلیپ بود که بهلول چهارشنبه، هفتم آبان، بار دیگر بازداشت شد. او به پلیس آگاهی منتقل شد. بازداشتی که پدر شیما از آن بیخبر بود اما یک تماس از دوستانش کافی بود که پرونده معمایی شیما پس از ۱۵ ماه مشخص شود.
رئیس پلیس آگاهی تهران گفت: در نهایت با بررسیهای کارآگاهان پلیس و بهکارگیری شیوههای کشف علمی جرم، این قاتل اعتراف کرد جسد مقتول را در حیاط خانه خود دفن کرده است.
سردار لطفی بیان کرد: دقایقی پیش جسد دختر جوان از داخل باغچه منزل این قاتل بیرون کشیده شد و طبق تأیید عوامل اداره تشخیص هویت آگاهی تهران بزرگ مشخص شد جسد مربوط به یک دختر خانم نوجوان است که بر اساس پیشینه این قتل میتوان گفت پیکر پیدا شده همان جسد شیما است.
منبع : entekhab.ir
درباره این سایت